LOGO-removebg-preview
دسته‌ها
فرایندهای هوازی تصفیه فاضلاب معرفی فرایندها مقالات

تثبیت تماسی

مقدمه

فرآیند تثبیت تماسی اولین بار در سال 1951 توسط اولریچ و اسمیت معرفی گردید. ایده ی اصلی این فرآیند از مطالعه بر روی فرآیند لجن فعال و مشاهده حذف بخش عمده ای از مواد آلی محلول موجود در فاضلاب با اعمال هوادهی مجدد برای مدت زمان کوتاه، ایجاد گشت. در فرآیند تثبیت تماسی، فاضلاب ورودی به سیستم با فاضلاب برگشتی که برای مدت کوتاهی (30 دقیقه تا 2 ساعت) مجددا هوادهی شده است، مخلوط می شود.

سپس مواد جامد موجود در لجن از بخش مایع جدا شده و لجن تغلیظ شده پیش از اختلاط با فاضلاب ورودی مجددا هوادهی می‌گردد. مدت زمان هوادهی در بخش تماس باید به قدری باشد که غلظت مواد آلی محلول موجود به مقدار از پیش تعیین شده برای جریان خروجی کاهش یابد. با این حال در بخش تماس، مواد کلوئیدی نامحلول و مواد مغذی نیز در لخته های لجن فعال وجود دارند که توسط زلال ساز نهایی از سیستم حذف می شوند.

لجن برای مدت زمان 2 تا 4 ساعت در مخزن هوادهی مجدد یا تثبیت، هوادهی می شود. در بسیاری از تصفیه خانه ها، قسمت های تماس و تثبیت به صورت فیزیکی از یکدیگر مجزا نشده اند لذا محاسبه زمان دقیق برای تثبیت و تماس در این موارد بسیار دشوار است.

فرآیند تثبیت تماسی

 

هدف اصلی استفاده از این روش، بهره گیری از خواص جذبی موجود در فرآیندهای لجن فعال می باشد. حذف BOD در فرآیندهای لجن فعال (ASP) در دو فاز اتفاق می افتد، فاز اول جذب و فاز دوم اکسیداسیون است. فاز جذب معمولا چیزی بین 30 تا 40 دقیقه زمان می برد و در طول آن بخش عمده ای از جامدات معلق کلوئیدی کوچک و مواد آلی محلول توسط لجن فعال جذب می شوند. بعد از این مرحله، اکسیداسیون مواد آلی انجام می شود. در روش تثبیت تماسی این دو فاز از یکدیگر جدا شده و در دو مخزن مجزا انجام می شوند.

فاضلاب ته نشین شده با لجن فعالی که مجددا هوادهی شده است مخلوط گشته و در مخزن تماس برای مدت 30 تا 90 دقیقه هوادهی می گردد. در طول این مدت مواد آلی، جذب لخته های لجن خواهند شد. این لجن که مواد آلی را به خود جذب نموده است در مخزن ته نشینی (SST) از فاضلاب جدا می‌شود. بخشی از لجن به منظور تامین غلظت مورد نیاز برای جامدات معلق فرار مایع مخلوط (MLVSS) در مخزن هوادهی از سیستم دفع می گردند. لجن برگشتی پیش از وارد شدن به مخزن هوادهی، برای مدت 3 تا 6 ساعت در داخل مخزن هوادهی لجن برای اکسید نمودن مواد آلی جذب شده و تولید انرژی و سلول های جدید، هوادهی می شوند.

حجم هوادهی مورد نیاز در این فرآیند تقریبا در حدود 50 درصد مقدار مورد نیاز در فرآیندهای معمول لجن فعال است، بنابراین می توان ظرفیت سیستم های لجن فعال را با تبدیل نمودن آنها به واحدهای تثبیت تماسی افزایش داد. برای انجام این نیاز به اعمال برخی تغییرات جزئی در سیستم لوله کشی و هوادهی سیستم قدیمی می باشد. روش تثبیت تماسی یکی از فرآیندهای مناسب و پربازده برای تصفیه فاضلاب های شهری می باشد، با این حال استفاده از این روش برای تصفیه فاضلاب های صنعتی به خصوص در مواردی که بخش عمده ی مواد آلی موجود در فاضلاب به صورت محلول باشند، دارای محدودیت هایی است.

اغلب تصفیه خانه های در حال کار را می توان با اعمال برخی تغییرات در سیستم لوله کشی و جداسازی مخزن هوادهی (بخش بخش نمودن آن) به سیستم های تثبیت تماسی تبدیل نمود، این کار موجب افزایش ظرفیت تصفیه خانه می گردد. همانطور که گفته شد عمده ترین کاربرد این روش برای تصفیه فاضلاب شهری (بهداشتی انسانی) می باشد، چرا که مواد آلی موجود در این دسته از فاضلاب ها غالبا به صورت کلوئیدی هستند. این روش کارآیی چندانی برای تصفیه فاضلاب هایی با مواد آلی کاملا محلول ندارد.   

اصول مورد استفاده در روش تثبیت تماسی بر مبنای کاهش حجم مخزن هوادهی با حفظ حجم لجن می باشد. برای این منظور معمولا یک مخزن هوادهی را مانند شکل زیر در مسیر جریان لجن برگشتی قرار می دهند.

شکل های 1، 2 و 3 تقریبا یکسان هستند و شکل 4 تلفیقی از روش تثبیت تماسی با یک سیستم تصفیه متداول لجن فعال می باشد. اصلی ترین تاثیر طراحی سیستم های تصفیه با استفاده از این روش، تثبیت متناظر لجن با مقداری می باشد که در مخازن بزرگتر با استفاده از فرآیند لجن فعال صورت می گیرد. مدت زمان ماند جریان اصلی فاضلاب در مخزن هوادهی در این روش 30 تا 60 دقیقه می باشد. بازدهی فرآیند تصفیه در روش تثبیت تماسی برای حذف مواد آلی، اندکی کمتر از فرآیند لجن است، با این حال بازدهی فرآیندهای نیتریفیکاسیون در این روش بسیار کمتر از فرآیند لجن فعال می باشد.

سیستم های لجن فعال فرآیندهای هوازی رشد معلقی می باشند که با استفاده از واکنش های مربوط به سوخت و ساز میکروارگانیسم ها، مواد آلی زیست تخریب پذیر موجود در فاضلاب و هم چنین بخش خاصی از مواد معدنی را به توده های سلولی جدید و محصولات جانبی تبدیل می‌کنند. این فرآیندها به دلیل بازدهی نسبتا بالا، انعطاف در عملکرد و حذف احتمالی مواد مغذی کاربرد گسترده ای در تصفیه فاضلاب های شهری و صنعتی داشته اند.

تثبیت تماسی به عنوان نمونه ای اصلاح شده از فرآیند لجن فعال، شامل دو راکتور هوادهی (راکتور تماس [CR] و راکتور تثبیت [SR]) می باشد که توسط یک مخزن ته نشینی جدا شده‌اند. جریان فاضلاب وارد راکتور CR می شود، این اتفاق در حالتی رخ می دهد که زیست توده های موجود در این جریان در شرایط گرسنگی بوده همین امر موجب جذب راحت مواد محلول توسط این زیست توده ها می گردد.

مایع مخلوط خروجی از راکتور CR، ته نشین شده و زیست توده ها تغلیظ می گردند. سپس زیست توده ها به راکتور SR فرستاده می شوند که در آنجا مواد کلوئیدی جدا شده از فاضلاب (در راکتور CR) تثبیت می گردند. زیست توده های تثبیت شده توسط جریان برگشتی زیست توده ها، به راکتور CR برگشت داده می شوند. شکل زیر، نمایی شماتیک از یک سیستم تثبیت تماسی را نشان می دهد.

پارامترهای اصلی برای طراحی و عملکرد سیستم های لجن فعال شامل زمان ماند هیدرولیکی (HRT)، میزان برگشت لجن (r)، زمان ماند لجن (SRT)، جامدات معلق فرار مایع مخلوط (MLVSS)، بار حجمی مواد آلی (VOL)، نسبت مواد مغذی و میکروارگانیسم (F/M)، خواص ته‌نشینی لجن (شاخص حجمی لجن [SVI])، خصوصیات لخته ها و غلظت اکسیژن محلول (DO) می باشد.

مدت زمان ماند هیدرولیکی (HRT) را می توان مهم ترین پارامتر موجود در سیستم های لجن فعال در نظر گرفت چرا که این عامل به صورت ضمنی بر روی مقدار مجاز بار آلی و حجم راکتور تاثیر گذار است. هم چنین این عامل هزینه های مربوط به پیاده سازی، بهره برداری و نگهداری از سیستم را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد. در راکتور تماس (CR) مدت زمان ماند هیدرولیکی (HRT) بین 30 تا 90 دقیقه بوده و در راکتور تثبیت (SR) این زمان با توجه به مقدار جریان برگشتی تعیین شده و می تواند بین 2 تا 6 ساعت باشد.

پارامترهای VOL و F/M نشان دهنده ی بار آلی اعمال شده به سیستم با توجه به حجم راکتور و زیست توده های فعال می باشند. F/M می تواند باعث بوجود آمدن شرایطی گردد که موجب افزایش میکروارگانیسم های رشته ای شده و بر روی خصوصیات ته نشینی لجن تاثیر بگذارد (موجب تشکیل کف قهوه ای در مخزن هوادهی و افت کیفیت جریان خروجی گردد).

پارامتر SRT مورد استفاده برای طراحی و عملکرد سیستم، مهم ترین عامل برای حفظ غلظت MLVSS است چرا که این پارامتر تاثیر شدیدی بر روی تکمیل فرآیندهای بیوشیمیایی داشته و با میزان سرعت رشد میکروارگانیسم ها ارتباط دارد، زیرا در این زمان تنها میکروارگانیسم‌هایی که توانایی تکثیر داشته باشند زنده مانده و سیستم را غنی نگه می دارند. هم چنین طبق تحقیقات گسترده ی صورت گرفته است، SRT می تواند بر روی ساختار لخته ها و خصوصیات ته نشینی لجن تاثیرگذار باشد.

پارامتر MLVSS نشان دهنده ی مقدار زیست توده ی موجود در سیستم می باشد. مقدار معمول این شاخص در سیستم های لجن فعال بین mg/L 5000 – 500 بوده و غلظت پیشنهادی برای سیستم های تثبیت بین mg/L 3000 – 1000 در CR و بین mg/L 10000 – 4000 در SR است.

شکست زیست توده ها در CR، توزیع کسر لجن نامیده می شود (یک پارامتر) و مقدار پیشنهادی برای آن بین 0/1 تا 0/3 می باشد. پارامتر بعدی SVI می باشد که نشان دهنده ی راندمان جداسازی زیست توده های مایع مخلوط است. تحقیقات نشان می دهد خصوصیات ته نشینی لجن تشکیل شده در طول فرآیند لجن فعال، برای زلال سازی پساب خروجی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. بالا بودن بیش از حد شاخص SVI موجب بروز پدیده ی بالکینگ لجن (Sludge Bulking) و مشکلات مربوط به تشکیل کف می شود که بر روی کیفیت پساب خروجی تاثیر گذار است.

میزان غلظت مواد جامد در مخزن ته نشینی ثانویه بر روی غلظت جامدات لجن برگشتی تاثیر گذار است. در صورتی که لجن غلیظ باشد، میزان نیاز به برگشت جریان برای تضمین مقدار MLVSS در SR، کمتر می شود، که این عامل نیز توسط SRT تحت تاثیر قرار می گیرد.

غلظت اکسیژن محلول (DO) یکی از مهم ترین عوامل برای تکمیل فرآیندهای موجود در سیستم‌های لجن فعال است. نیاز اصلی به اکسیژن توسط اکسیداسیون مواد آلی و آمونیاک بوسیله میکروارگانسیم های هتروتروفیک و اتوتروفیک اندازه گیری می شود. مقدار کم DO بر روی خصوصیات لجن ته نشین شده، فعالیت و سوخت ساز میکروارگانیسم ها تاثیر گذار بوده و همین امر می تواند موجب حذف ناقص مواد و کاهش کیفیت پساب خروجی گردد.

مطالعات جدی بر روی این روش (تثبیت تماسی) از سال 1972 آغاز شد و بین سال های 1975 تا 1980 گوجر و جنکینز به همراه همکاران خود با ارائه مدل های سینتیکی برای حذف نیتروژن و نیتریفیکاسیون به این نکته پی بردند که این سیستم ها برای حذف مواد آلی بسیار مناسب هستند و راندمانی در حدود 80 درصد دارا می باشند. تاثیرگذارترین پارامترها در این سیستم ها شامل HRT، SRT و r می باشند.

دسته‌ها
فرایندهای بی هوازی تصفیه فاضلاب معرفی فرایندها مقالات

تصفیه فاضلاب با استفاده از فرآیند بی هوازی

مقدمه

فرآیند تصفیه بیولوژیکی بی هوازی روشی متعارف و پرکاربرد می باشد که معمولا با عنوان هاضم بی‌هوازی برای تصفیه مواد جامد زائد آلی پیچیده مانند لجن فاضلاب اولیه و ثانویه مورد استفاده قرار می گیرد. سیستم های تصفیه هوازی مانند لجن فعال متعارف (CAS) کاربرد گسترده ای در تصفیه فاضلاب هایی با میزان آلودگی کم (COD کمتر از mg/L 1000) دارند. فرآیندهای CAS به دلیل نیاز به هوادهی بالا انرژی زیادی مصرف نموده و حجم بالای لجن تولید شده توسط این فرآیندها نیز نیاز به تصفیه و دفع مناسب دارند. در نتیجه هزینه های بهره‌برداری، تعمیر و نگهداری در این سیستم ها بسیار بیشتر از سیستم های بی هوازی است.

با این وجود به دلیل انعطاف پذیری بیشتر سیستم های هوازی در مقابل نوسانات (مانند دمای محیط) و سادگی راهبری، فرآیند تصفیه بی هوازی به ندرت برای تصفیه فاضلاب های ضعیف مانند فاضلاب های شهری مورد استفاده قرار گرفته است. علاوه بر حساسیت در مقابل نوسات عوامل دیگری مانند هزینه اولیه بیشتر و بالا بودن مدت زمان راه اندازی و بهره برداری نیز در تصمیم تاثیرگذار بوده اند. اما در سه دهه گذشته با اصلاح طراحی، ارتقا سیستم و شناخت بیشتر و بهتر این روش ها توسط طبقات مختلف تولید و استفاده کننده از سیستم های تصفیه فاضلاب، استفاده از این روش به دلیل مزیت های بیشتر آن در مقایسه با سیستم های هوازی و همچنین مقرون به صرفه بودن آن رشد چشمگیری داشته است.

تجزیه بی هوازی مواد آلی

عواملی که نشان دهنده ی میزان کارآیی حذف مواد آلی زیست تخریب پذیر توسط یک روش تصفیه مشخص می باشند، عبارتند از:

  1. طبیعت و ترکیب مواد آلی مورد نظر
  2. مناسب بودن عوامل محیطی
  3. زمان ماند لجن در راکتور
  4. شدت اختلاط و در نتیجه تماس بین توده های باکتری و مواد آلی
  5. بارگذاری مناسب مواد آلی با توجه به توده لجن باکتری و مدت زمان ماند

عوامل 1 و 2 اساسا وابسته به خواص و ویژگی های فاضلاب هستند در حالی که عوامل 3 تا 5 تابع نوع طراحی و سیستم تصفیه مورد استفاده می باشند. تبدیل ماکرومولکول های پیچیده مواد آلی موجود در فاضلاب به بیوگاز نیازمند چندین گروه مختلف از میکروارگانیسم ها می‌باشد. نمونه ای از توالی واکنش های مربوط به هضم این ماکرومولکول های پیچیده در شکل زیر نشان داده است.

همانطور که گفته شد، برای هضم بی هوازی پروتئین ها، کربوهیدرات ها و چربی ها باید مراحل مختلفی طی گردد. به طور کلی چهار فرآیند اصلی که در طول روند تبدیل مواد آلی به بیوگازها رخ می دهد را می توان به این صورت طبقه بندی نمود: 1) هیدرولیز، 2)اسیدوژنز، 3)استوژنز و 4)متانوژنز.

مروری کلی بر فرآیند تجزیه بی هوازی

تبدیل بی هوازی بیولوژیکی زائدات آلی به بیوگاز (متان) فرآیندی پیچیده می باشد که شامل تجمع و افزایش جمعیت برخی توده های باکتریایی (متناسب با خصوصیات منحصر به فرد فاضلاب و محصول نهایی) است. به طور غیرمستقیم و کلی می توان بیان کرد که فرآیند بی هوازی شامل همزیستی مستقیم و غیرمستقیم بین گروه های مختلفی از باکتری ها می باشد. معمولا محصول تولید شده توسط یک دسته از باکتری ها تامین کننده مواد غذایی مورد نیاز برای گروه دیگری از باکتری ها می باشد، بنابراین حفظ تعادل بین جمعیت باکتری ها و منابع غذایی بسیار مهم و ضروری می باشد.

تغییر ماهیت بیولوژیکی مواد آلی در سه مرحله اتفاق می افتد. اولین گام در این فرآیند تبدیل ترکیبات توده ای با جرم مولکولی بالا به ترکیباتی مناسب برای استفاده به عنوان منابع انرژی کربن سلولی می باشد (هیدرولیز). دومین مرحله (اسیدوژنز) شامل تبدیل باکتریایی ترکیبات تولید شده در گام اول به ترکیبات واسط قابل شناسایی به صورت توده هایی با جرم مولکولی کمتر است. زنجیره های کوتاه اسیدهای چرب تولید شده در طول فرآیند اسیدوژنز توسط گروهی از باکتری ها (استوژن ها) برای تولید استات (acetate) استفاده می‌شوند.

مرحله سوم (متانوژنز) شامل تبدیل باکتریایی ترکیبات واسط به محصول ساده ی نهایی (متان و کربن دی اکسید) می باشد. نام گذاری های مختلفی برای این سه مرحله وجود دارد، به عنوان مثال در یکی از نام گذاری های صورت گرفته توسط مک کارتی در سال 1962، مراحل اول و دوم فاز ثابت BOD و مرحله سوم فاز کاهش BOD لقب گرفت، چرا که کاهش BOD یا COD صورت گرفته در طول فرآیند تولید متان (مرحله سوم) به اندازه ی کل فرآیند می باشد. 

عوامل تاثیرگذار بر روی هضم بی هوازی

بهبود و توسعه تکنولوژی مورد استفاده در فرآیند بی هوازی مستلزم درک بهتر عوامل موثر بر روی ثبات فرآیندهای بیولوژیکی می باشد. معمولا بی ثباتی فرآیند با افزایش سریع غلظت اسیدهای فرار در اولین مرحله واکنش شناسایی می شود. pH پایین با کاهش همزمان تولید گاز متان موجب اختلال در روند متانوژنزی می گردد.

انطباق باکتری ها با شرایط در حدود 3 تا 8 هفته زمان خواهد برد. باکتری هایی که به اندازه ی مناسبی با شرایط محیطی موجود خود را هماهنگ کرده اند، پایداری و ثبات بیشتری در مقابل حوادثی از قبیل بارگذاری بیش از حد هیدرولیکی، نوسانات دمایی، تغییر غلظت آمونیاک و اسیدهای فرار و … نشان می دهند. عوامل محیطی متعددی نظیر نرخ رشد، نرخ تجزیه، تولید گاز، میزان مصرف مواد مغذی و … نیز بر روی فرآیند هضم بی هوازی تاثیر گذار می باشند. برخی از مهم ترین این عوامل شامل موارد زیر هستند.

pH، اسیدیته و قلیاییت

میکروارگانیسم های متانوژنیک به تغییرات pH بسیار حساس می باشند. بازه ی مناسب pH برای باکتری های تولید کننده متان که قابلیت تطبیق با تغییرات را ندارند در حدود 6/7 – 6/6 می باشد. باکتری های غیرمتانوژنیک به این شدت بر روی شرایط محیطی حساس نیستند و در بازه pH بزرگتری (5/8 – 5) می توانند به عملکرد خود ادامه دهند. مقدار pH در داخل راکتور، وابسته به فرآیند واکنش بی کربنات – کربن دی اکسید سیستم بافری و اسید فرار – آمونیاک تشکیل شده توسط فرآیند می باشد.

توجه به تراکم اسیدها بسیار مهم و حیاتی می باشد چرا که وجود بیش از حد آنها می تواند موجب اختلال و از بین رفتن باکتری های متانوژنیک شود. برای این منظور مقدار ظرفیت بافری موجود در راکتور باید کافی باشد تا از اسیدی شدن راکتور پیشگیری گردد. همچنین افزودن کربنات ها و بی کربنات های سدیم و کلسیم به هاضم برای تامین شرایط مورد نیاز فعالیت بافری از اهمیت ویژه ای برخوردار است، آهک (کلسیم هیدروکسید) بیشترین کاربرد را برای این منظور دارد. تنها اسیدهای فرار غیر یونیزه در محدوده غلظت mg/L 60 – 30 سمی هستند.

دما

مانند تمام فرآیندهای بیولوژیکی، فرآیندهای بی هوازی نیز تحت تاثیر درجه حرارت می باشند. بالا رفتن دما موجب بیشتر شدن فعالیت میکروب ها تا رسیدن به درجه حرارت مطلوب می شود. بالاتر رفتن درجه حرارت از مقدار مطلوب تعیین شده موجب کاهش شدید فعالیت میکروب ها خواهد شد. فرآیندهای بی هوازی در بازه ی دمایی گسترده ای (40 – 3 درجه سانتیگراد) انجام می شوند.

انحراف از دمای مطلوب سیستم موجب اختلال در عملکرد سیستم می شود. با وجود آنکه بیشتر هاضم های لجن در محدوده ی دمایی مزوفیلی (40 – 30 درجه سانتیگراد) عملکرد مطلوبی دارند، مرحله متانوژنز در دماهای پایین تری (15 – 12 درجه سانتیگراد) اتفاق می افتد. تاثیر افزایش دما بر روی واکنش های بیوشیمیایی در محدوده ی 25 – 4 درجه سانتیگراد بسیار شدید می باشد.

 دمای مطلوب برای رشد میکروارگانیسم های بی هوازی 35 درجه سانتیگراد یا بیشتر می باشد. با وجود آنکه هاضم های بی هوازی قابلیت عملکرد در درجه حرارت های پایین تر (20 درجه سانتیگراد) را نیز دارا می باشند، اما رشد بی هوازی تحت این شرایط بسیار آهسته بوده و نیازمند مدت زمان راه اندازی طولانی و بروز مشکلات متعدد در عملکرد سیستم می باشد.

در شرایطی که دمای عملکرد راکتور پایین می باشد، راه اندازی در دمای تقریبی 35 درجه سانتیگراد مناسب و مقرون به صرفه می باشد. در دمای کمتر از 25 درجه سانتیگراد، نرخ هضم به شدت افت کرده و راکتورهای بی هوازی معمول در آب و هوای سردسیر، برای تصفیه لجن فاضلاب به زمان ماندی در حدود 12 هفته نیاز دارند.

اکثر سیستم های هاضم صنعتی در بازه ی مزوفیلی و در محدوده ی 40 – 30 درجه سانتیگراد عمل می کنند. این احتمال وجود دارد که میزان واکنش های میکروبی فرآیندهای گرماگرا در دماهای بالا (60 – 50 درجه سانتیگراد) افزایش یابد، بنابراین کاهش SRT در بعضی شرایط می‌تواند سودمند باشد. با این حال عدم پایداری در تصفیه فاضلاب با استفاده از فرآیندهای گرماگرا، همواره از احتمال بالایی برخوردار است. بیشترین کاربرد هضم با استفاده از فرآیندهای گرماگرا زمانی اتفاق می افتد که جریان فاضلاب ورودی دمای بالایی داشته و هاضم در محل موجود باشد.

نکته ی بسیار مهم در مورد بازه های دمایی ذکر شده (سایکروفیلیک، مزوفیلیک و ترموفیلیک) یکسان بودن دمای محتویات در تمام قسمت مخزن و تاثیر آن روی فرآیند هضم بی هوازی می‌باشد. تغییرات دمایی حتی به میزان چند درجه بیشتر از بازه ی تعیین شده می تواند موجب اختلال در عملکرد میکروارگانیسم ها و فرآیندهای موجود در راکتور گردد که برای بازیابی سیستم به حالت اولیه نیاز به زمان طولانی (چندین روز) می باشد. یکسان سازی دما در تمام سیستم می تواند توسط اسپری گاز، عبور دادن جریان از روی مبدل های حرارتی، اختلاط کافی با استفاده از پره ها و پاروئک ها انجام شود.

مواد مغذی

در بسیاری از مواقع از فرآیندهای تصفیه فاضلاب به روش بی هوازی برای فاضلاب های صنعتی استفاده می شود که حاوی کمترین مقدار مواد مغذی هستند. این کار موجب اختلال در کارآیی سیستم شده و در صورت عدم تزریق مواد غذایی، سیستم با کمبود شدید مواد مغذی مواجه خواهد شد.

معمولا از پارامترهای COD/N و COD/N/P برای بیان مقدار مواد مغذی مورد نیاز استفاده می شود. مقدار مطلوب نرخ N/P چیزی در حدود 7 می باشد و حداقل مقدار تئوری نرخ COD/N نیز 7/350 در نظر گرفته می شود. این عدد برای فرآیندهای بی هوازی سریع (COD/kg  kg 2/1) در حدود 7/400  و برای فرآیندهای کند (کمتر از COD/kg  kg 5/0) 7/1000 یا بیشتر خواهد بود.

علاوه بر نیتروژن و فسفر وجود برخی فلزات نیز برای فرآیندهای بی هوازی مهم و ضروری می‌باشد. وجود فلزاتی مانند مولیبیدیم، سلنیوم، تنگستن و نیکل برای فعالیت بسیاری از آنزیم‌ها مورد نیاز است. در مواقعی که این فلزات در فاضلاب موجود نباشند، افزودن نیکل، کبالت و مولیبیدیم می تواند موجب افزایش تولید متان شده و با کاهش زمان ماند راکتور می‌توان مقدار فاضلاب بیشتری را تصفیه نمود.

مواد مهارکننده

بروز اختلال در عملکرد فرآیندهای هضم بی هوازی می تواند به واسطه ی مواد سمی موجود در سیستم صورت گیرد. این مواد می توانند ترکیبات موجود در فاضلاب ورودی یا محصولات جانبی حاصل از سوخت و ساز داخل هاضم باشند. این ترکیبات سمی شامل سولفیدها هستند که در فاضلاب صنایعی مانند قند و شکر، پالایش نفت و دباغی ها وجود دارند. اسیدهای فرار و سایر محصولات میکروبی با تجمع و کاهش ظرفیت بافری سیستم موجب اختلال در عملکرد سیستم می شوند. این اختلال می تواند ناشی از افزایش میزان آمونیاک، قلیایت، فلزات قلیایی و فلزات سنگین در سیستم باشد.

اسیدهای فرار: یکی از اصلی ترین دلایل بروز بی ثباتی در راکتورهای فرآیند بی هوازی، افزایش سریع و زیاد غلظت اسیدهای چرب فرار است. این عامل نشان دهنده ی عدم وجود توده و جمعیت کافی متانوژن ها به علت اختلالات محیطی از جمله تغییرات بارگذاری، کمبود مواد غذایی یا نفوذ مواد مهارکننده به سیستم است. استات، کمترین میزان سمیت را در میان اسیدهای فرار دارا می باشد در حالی که پروپیونات اصلی ترین نقش  را در مختل کردن عملکرد هاضم بر عهده دارد.

اختلال در سیستم توسط اسیدهای فرار در pH اسیدی می تواند به دلیل وجود مقادیر زیادی از VFAs غیریونیزه در سیستم باشد. ماهیت غیرقابل تفکیک این اسیدها این اجازه را به آنها می‌دهد تا نسبت به همتایان یونیزه شده خود راحتر به غشا سلولی باکتری ها نفوذ کنند، که این امر موجب کاهش درون سلولی pH و در نتیجه کاهش میزان متابولسیم میکروبی خواهد شد. غلظت VFA درون راکتور نباید بیشتر از mg/L 500 باشد، که برای دستیابی به بهترین راندمان این عدد باید کمتر از mg/L 200 باشد.

آمونیاک نیتروژن: با وجود آنکه آمونیاک بافر بسیار مهمی در فرآیندهای بی هوازی می باشد، غلظت بالای آمونیاک می تواند از اصلی ترین دلایل اختلال در عملکرد سیستم باشد. در راکتورهایی که میزان بارگذاری آمونیاک در آنها بالا نیست، افزایش ناگهانی و بیش از حد غلظت آمونیاک در سیستم می تواند منجر به تولید VAFs شده به طوری که ظرفیت بافری سیستم قادر به مقابله با این کاهش pH نخواهد بود. کاهش بیشتر میزان قلیاییت و پایین آمدن pH موجب از کار افتادن راکتور خواهد شد. این اختلال با کاهش میزان تولید متان و افزایش تشکیل اسیدهای فرار شناسایی می شود.

سولفید: سولفات و سایر ترکیبات اکسید شده ی سولفور (گوگرد) تحت شرایط معمول حاکم بر هاضم های فرآیند بی هوازی به راحتی به سولفید کاهش پیدا می کنند. آمینو اسیدهای حاوی سولفور نیز می توانند به سولفید تجزیه شوند. اهمیت این ترکیبات زمانی مهمتر می شود که از فرآیند بی هوازی برای تصفیه فاضلاب صنایعی استفاده شود که مقادیر قابل توجهی از سولفیدها را وارد جریان فاضلاب خود می کنند.

این سولفیدها که توسط فعالیت میکروارگانیسم ها تشکیل می شوند، بسته به کاتیون های موجود می توانند به صورت محلول یا نامحلول باشند. در مواردی که نمک تشکیل شده به صورت نامحلول می باشد، تاثیر آنها بر روی فرآیند هضم بسیار ناچیز است. به عنوان مثال افزودن آهن می تواند با حذف S2- به صورت رسوب، تاثیر سولفید را مهار کند.

دی سولفوویبریو و سایر باکتری ها و سلول های کاهش دهنده ی سولفات، از سولفات و برخی میکروارگانیسم های تخمیرکننده (که از آمینواسیدهای حاوی سولفور برای تولید سولفید استفاده می کنند)، سولفید تولید می کنند. افزایش غلظت سولفید (بیشتر از mg/L 200) در یک هاضم با دمای 35 درجه سانتیگراد که دارای تغذیه و اختلاط پیوسته می باشد، باعث بروز اختلال شدید و توقف کامل تولید گاز می گردد.

تمام فلزات سنگین، به غیر از کروم، تشکیل نمک های سولفیدی نامحلول می دهند، لذا از این طریق می توان سولفید موجود در سیستم را از طریق فرآیند ترسیب جدا نمود. همچنین سولفید آزاد را می توان بوسیله تولید گازهای قوی از سیستم حذف نمود.

فلزات سنگین: از شایع ترین عوامل مختل کننده فعالیت هاضم های لجن، فلزات سنگین می‌باشند. به طور کلی فلزات سنگین در حالت محلول قابلیت بیشتری برای سمی نمودن راکتور نسبت به حالت غیرمحلول دارا می باشند. فرآیند هضم بی هوازی موجب کاهش ظرفیت شیمیایی برخی فلزات سنگین می گردد به عنوان مثال آهن و مس می توانند از حالت سه ظرفیتی به دو ظرفیتی کاهش یابند. این کار موجب کاهش مقدار عوامل رسوب گذار (مانند سولفید) که برای حذف یون های فلز از محلول حیاتی می باشند، می گردد.

یکی از راه های حذف فلزات سنگین از سیستم های فرآیند بی هوازی، ترسیب است. فلزاتی مانند مس، کروم، نیکل و روی در صورت غلظت بیش از حد می توانند موج سمی شدن راکتور شوند، مقدار غلظت مجاز برای فلزات موجود در فاضلاب منحصر به فرد بوده و برای هر فلز متفاوت است.

ویژگی های مفید فرآیندهای هضم بی هوازی

تصفیه فاضلاب بسیاری از صنایع با استفاده از فرآیند بی هوازی بسیار مناسب بوده و دارای نکات مثبت متعددی می باشد:

  • میزان بالای تثبیت زائدات
  • کمترین میزان تولید لجن بیولوژیکی و امکان خشک نمودن مستقیم آن در بسترهای خشک سازی لجن بدون نیاز به تصفیه بیشتر (به دلیل آب گیری مناسب)
  • نیاز کم به مواد مغذی، بنابراین فرآیند تصفیه بی هوازی گزینه مناسبی برای تصفیه فاضلاب در محل هایی می باشد که نیاز به افزودن مواد غذایی خارجی دارند
  • عدم نیاز به اکسیژن، صرفه جویی در مصرف انرژی مورد نیاز برای هوادهی و تامین اکسیژن مورد نیاز فرآیندهای هوازی
  • تولید محصولات جانبی ارزشمند (متان)
  • امکان بارگذاری بیشتر (مواد آلی) در مقایسه با سیستم های هوازی
  • نیاز به فضای کمتر در مقایسه با بسیاری از فرآیندهای هوازی
  • مناسب بودن برای صنایعی که تولید فاضلاب فصلی دارند؛ عدم تغذیه چند ماهه سیستم موجب ناکارآمدی سیستم نخواهد شد

میزان جامدات بیولوژیکی تولیدی در سیستم های فرآیند بی هوازی به ازای واحد حجم مواد آلی بسیار کمتر از سیستم های هوازی است. این یکی از اصلی ترین مزایای فرآیندهای بی هوازی می‌باشد که مقدار لجن نهایی برای دفع را کاهش می دهد. این کار نتیجه ی تبدیل جامدات فرار موجود به محصول نهایی با سطح انرژی بسیار بالا (متان، کربن دی اکسید و آب) است. متان به عنوان سوخت دارای ارزش اقتصادی بالایی می باشد و از آن می توان به عنوان منبع انرژی برای تولید گرما و انرژی در بسیاری از صنایع استفاده نمود.

مزیت اصلی دیگر این سیستم ها مقدار پتانسیل بارگذاری می باشد. فرآیندهای هوازی به علت عدم توانایی انتقال و تامین مقدار اکسیژن مورد نیاز سیستم، دارای محدودیت هایی در میزان بارگذاری مواد آلی دارا هستند، در صورتی که چنین محدودیت هایی برای بارگذاری مواد آلی در فرآیندهای بی هوازی بی معنی می باشد. لجن تثبیت شده ی حاصل از فرآیندهای بی هوازی در اغلب مواقع عاری از بوی قوی یا ضعیف بوده و از آن می توان به عنوان محصول نهایی، در زمین های زراعی استفاده نمود، چرا که این لجن های هضم شده دارای مقدار مواد مغذی مورد نیاز برای مصرف گیاهان می باشد.

همچنین پاتوژن ها نیز در طول فرآیند بی هوازی تا حد بسیار زیادی از بین می روند. با توجه به مدت زمان بالای ماند و در نتیجه نرخ پایین رشد، عملکرد سلول نیز بسیار پایین خواهد بود. به این ترتیب بخش عمده ی کربن موجود در فاضلاب در اختیار متانوژنز بوده که در شرایط عادی و به طور میانگین تولید متان 36/0 – 33/0 مترمکعب در کیلوگرم COD در دمای 35 درجه و فشار اتمسفر خواهد بود.

با این حال همچنان به دلایل مختلفی از فرآیندهای بی هوازی به طور گسترده استفاده نمی‌شود. میکروارگانیسم های بی هوازی، به خصوص متانوژنزها نرخ رشد بسیار کندی دارند. درHRT پایین، احتمال شسته و خارج شدن زیست توده ها به دلیل سرعت بالاتر جریان برجسته تر خواهد بود. این عامل موجب دشوار شدن فرآیند تامین میزان کافی و مورد نیاز میکروارگانیسم ها در سیستم می گردد. برای حفظ و تامین جمعیت میکروارگانیسم های  بی‌هوازی، نیاز به مخازنی حجیم یا HRTs بالاتر با سرعت بالاروندگی کم می باشد.

سرعت آهسته‌ی اختلاط/واکنش، طولانی بودن مدت زمان راه اندازی و مشکل بودن بازیابی سیستم از شرایط نامطلوب برخی از معایب این سیستم ها می باشد. از همین رو توجه ویژه و مداوم به عواملی که می توانند موجب بروز اختلال در سیستم شوند (مانند دما، pH، غلظت مواد سمی و …) از اهمیت ویژه ای برخوردار است، این کار با بهره گیری از نیروی متخصص در امر مشاوره، طراحی، ساخت و بهره برداری قابل دستیابی می باشد.  

دسته‌ها
فرآیندهای تصفیه پیشرفته معرفی فرایندها مقالات

فرآیندهای LE و MLE

مروری کلی بر فرآیندهای LE و MLE (لودزاک – اتینگر و لودزاک اتینگر اصلاح شده)

تاریخچه ی فرآیندهای LE و MLE – در سال 1962، لودزاک و اتینگر پیشنهاد افزودن بخشی از واحد غیرهوازی را به ابتدای سیستم های هوازی متعارف برای استفاده از زیربخش های زیست تخریب پذیر آنی (RBCOD) به منظور دی نیتریفیکاسیون، را ارائه نمودند. در اوایل دهه 70 جیمز برنارد، ایده ی افزودن مایع مخلوط برگشتی برای بازگرداندن نیترات به بخش غیرهوازی را مطرح نمود و این فرآیند را نمونه ی اصلاح شده ی فرآیند لودزاک – اتینگر یا MLE نامید. از فرآیند  MLE به عنوان اولین فرآیند تصفیه فاضلاب لجن فعال که موفق به حذف نیتروژن شده است، یاد می گردد.

فرآیند MLE (برخلاف فرآیندهای پیش از خود مانند LE و Wurhman) در دستیابی به راندمانی مناسب از حذف نیتروژن با تامین تمام نیازمندی های نیتریفیکاسیون و دی نیتریفیکاسیون موفق ظاهر گردید. قسمت غیرهوازی نیاز به شرایطی دارد که عاری از اکسیژن محلول باشد، اما برای تامین انرژی نیاز به ترکیبات کربن آلی (اهدا کنندگان الکترون)، وجود نیترات (گیرندگان الکترون) و توده های بیولوژیکی (باکتری های دی نیتریفیکاسیون) برای دی‌نیتریفیکاسیون مناسب دارد.

از نکات مهم در این دسته از فرآیندها می توان به سن لجن بالا برای تسهیل نیتریفیکاسیون و همچنین مناسب بودن اندازه ی مخزن هوازی برای اطمینان از کافی بودن زمان ماند هوازی برای تطبیق عملیات در دماهای پایین اشاره نمود.

عملکرد بهینه این سیستم در TKN/COD بیشتر از 1/0 بوده و راندمان نهایی نیز وابسته به عواملی متعددی از جمله مقدار دبی جریان مایع مخلوط غیرهوازی برگشتی، که ممکن است بین 2 تا 6 برابر دبی جریان ورودی (برای دستیابی به دی نیتریفیکاسیون بهینه) باشد، است.

بالا بودن مقدار DO در چرخه ی مایع مخلوط غیرهوازی برگشتی تاثیر نامطلوبی بر روی فرآیند دی نیتریفیکاسیون دارد و همین مسئله ممکن است موجب محدود نمودن مقدار جریان چرخه مایع مخلوط غیرهوازی برگشتی و ظرفیت دی نیتریفیکاسیون گردد. به این ترتیب فرآیند به طور کامل نیتروژن زدایی نخواهد شد.

علاوه بر موارد بالا، میزان کارآیی دی نیتریفیکاسیون به ابعاد بخش غیرهوازی و مقدار نسبی ترکیبات محلول و نا محلول کربن آلی زیست تخریب پذیر موجود در جریان ورودی بستگی دارد. یکی از نکات مهم در جهت دستیابی به ظرفیت تعیین شده ی دی نیتریفیکاسیون در بخش غیرهوازی، کافی بودن مدت زمان ماند غیرهوازی می باشد. این مقدار با توجه به موارد ذکر شده می تواند متفاوت باشد اما معمولا بین 1 تا 3 ساعت است.

فرآیند دی نیتریفیکاسیون چیزی در حدود 57/4 میلی گرم از قلیاییت را به ازای هر میلی گرم از نیترات حذف شده برمی گرداند که به همین علت محیط پایدارتری را از لحاظ pH در مقایسه با فرآیندهای تماما هوازی ایجاد می کند. بسیاری از پیشرفت های حاصل شده بر روی فرآیندهای جدید و مدرن مانند Bardenpho، Phoredox، Johannesburg، UCT و سیستم اصلاح شده ی UCT بر مبنای همین فرآیند می باشد.

در سال های اخیر برخی تصفیه خانه های هوازی اقدام به بکارگیری بخش کوچکی از فرآیند غیرهوازی به عنوان واحد انتخاب کننده ی فرآیند غیرهوازی نموده اند. نقش این انتخابگر، بهبود روند رشد لخته سازها در محیط هایی با مقادیر بالای F/M و به حداقل رساندن رشد میکروارگانیسم های رشته ای با حذف RBCOD ورودی به منطقه هوازی می باشد.

فرآیند MLE به جهت تامین تمام نیازهای دی نیتریفیکاسیون و کنترل آن با استفاده از مایع مخلوط غیرهوازی برگشتی بسیار پربازده و موثر می باشد. مقدار بازدهی فرآیند دی‌نیتریفیکاسیون به شدت تحت تاثیر اندازه ی حوضچه ی غیرهوازی، میزان TKN/COD، دبی جریان مایع مخلوط غیرهوازی برگشتی و غلظت اکسیژن محلول موجود در آن می باشد. بالا بودن مقدار DO در این جریان موجب محدود نمودن ظرفیت دی نیتریفیکاسیون و دبی خود جریان می‌گردد.

همانطور که گفته شد اصلی ترین استفاده ی فرآیند MLE، حذف مواد مغذی بیولوژیکی (BNR) می باشد (حذف نیتروژن به خصوص برای فرآیندهای MBR). اما در برخی مواقع منتقل شدن بیش از حد اکسیژن محلول (DO) به قسمت غیرهوازی موجب بروز اختلال در فرآیند دی‌نیتریفیکاسیون می شود. این معضل زمانی پررنگ تر می شود که COD زیست تخریب پذیر موجود در فاضلاب کافی نباشد.

در راستای کاهش تاثیر این اکسیژن برگشتی، می توان از سیستم چرخش مایع مخلوط به صورت سری استفاده نمود (سیستم MLE اصلاح شده). در این حالت، مایع مخلوط موجود در مخزن تصفیه زلال ساز (ممبران در سیستم های MBR) به مخزن هوادهی برگشت داده شده و سپس وارد مخزن غیرهوازی می گردد. از آنجا که مقدار اکسیژن محلول موجود در مایع مخلوط در این حالت بسیار کمتر (حدود یک چهارم) می باشد، لذا میزان مصرف COD زیست تخریب پذیر در فاضلاب ورودی به شدت کاهش می یابد. اما ایراد اصلی استفاده از این روش (Cascade Recycle) در مقایسه با روش معمول (Direct Recycle) دشوار شدن تامین MLSS بالا در بخش غیرهوازی می باشد، چرا که در این حالت، مایع مخلوط منتقل شده به مخزن غیرهوازی MLSS کمتری خواهد داشت.

جدول زیر نشان دهنده ی برخی از مزایا و معایب هر کدام از فرآیندهای LE و MLE می باشد.

دسته‌ها
فرآیندهای تصفیه پیشرفته معرفی فرایندها مقالات

تصفیه فاضلاب به روش A2O

یکی از تهدیدات جدی برای محیط های آبی، سلامت گیاهان، جانداران و انسان ها، وجود ترکیبات مختلف نیتروژن و فسفر در آب می باشد. وجود بیش از حد این ترکیبات در آب موجب بروز مشکلات جدی و متعددی مانند تهدید حیات گونه های مختلف آبزی، رشد بیش از حد گیاهان آبزی، کمبود اکسیژن محلول در آب، آلودگی آب های زیرزمینی، بیماری های مختلف ناشی از مصرف آب های آلوده و … می شود. از همین رو سازمان های زیست محیطی در سراسر جهان نظارت و کنترل سخت گیرانه تری را نسبت به فاضلاب های حاوی این ترکیبات و ورود این پساب‌ها به سطحی و زیرزمینی اعمال نموده اند. یکی از روش های مناسب برای تصفیه این قبیل فاضلاب ها، استفاده از پکیج های تصفیه فاضلاب به روش A2O است.

امروزه در اکثر تصفیه خانه های فاضلاب برای حذف مواد مغذی از سیستم های بیولوژیکی استفاده می شود، چرا که این سیستم ها در مقایسه با روش های تصفیه شیمیایی مقرون به صرفه تر و منعطف تر (از لحاظ بیولوژیکی و هیدرولیکی) می باشند. در سال های اخیر پژوهش‌ها و آزمایشات فراوانی به منظور اصلاح و بهبود فرآیندهای مورد استفاده در تصفیه خانه ها (برای حذف مواد مغذی) صورت گرفته است. این اصلاحات محدود به کنترل و نحوه ی اجرای فرآیند نبوده و دربرگیرنده ی بازنگری در طراحی تصفیه خانه و فرآیندهای مورد استفاده در آن نیز بوده است.

از مهم ترین نتایج و اصلاحات صورت گرفته می توان به فرآیندهای باردنفو (Bardenpho) و UCT و (A2O (A2/O اشاره نمود که پرکاربردترین آنها A2O می باشد. به طور کلی فرآیند تصفیه فاضلاب به روش A2O به منظور حذف نیتروژن و فسفر از فاضلاب مورد استفاده قرار می گیرد که بخش عمده ی آن در بخش غیرهوازی (Anoxic) و بواسطه ی دی نیتریفیکاسیون اتفاق می افتد. 

اصلی ترین بخش های این سیستم نواحی بی هوازی، غیر هوازی و هوازی می باشند. به دلیل نیاز میکروارگانیسم های حذف کننده نیتروژن و فسفر به منابع کربن (COD)، کافی بودن این عامل در فاضلاب نقش بسیار مهمی در عملکرد مناسب سیستم دارد. نکته ی مهم دیگر میزان برگشت از ناحیه هوازی به بخش غیر هوازی می باشد که تاثیر مستقیمی بر روی راندمان حذف نیتروژن و فسفر دارد.

شرح کلی فرآیند تصفیه فاضلاب به روش A2O

فرآیند تصفیه فاضلاب به روش A2O گونه ی اصلاح شده ای از فرآیند AO می باشد. مخفف A2O بیان کننده‌ی فرآیندهای اصلی مورد استفاده در این سیستم است که شامل ” بی هوازی، غیرهوازی و هوازی ” (anaerobic, anoxic, aerobic) می باشد. در واقع این فرآیند یک فرآیند لجن فعال می باشد که ازافزودن یک ناحیه غیرهوازی بین بخش های هوازی و بی هوازی موجود در فرآیند AO ایجاد شده است. این فرآیند توانایی انجام نیتریفیکاسیون، دی نیتریفیکاسیون و حذف فسفر بیولوژیکی و BOD را دارد.

مدت زمان ماند در ناحیه ی بی هوازی معمولا 1 ساعت می باشد. بعد از قسمت بی هوازی ناحیه غیرهوازی قرار گرفته است که هم اندازه با بخش بی هوازی می‌باشد. در انتها نیز ناحیه هوازی قرار گرفته است (بزرگتر از دو بخش قبلی) که زمان ماند بیشتری (4 تا 6 ساعت) دارد. از ناحیه ی غیرهوازی برای حذف آمونیاک و کاهش میزان بارگذاری نیترات در بخش بی هوازی از طریق جریان لجن فعال برگشتی (RAS) استفاده می‌شود، چرا که در غیر این صورت غلظت بالای نیترات در لجن فعال برگشتی موجب اختلال در عملکرد، کاهش بازدهی و تاثیر حذف فسفر می گردد. وظیفه اصلی ناحیه سوم (هوازی) نیز حذف BOD و نیتریفیکاسیون می باشد.

بازگشت فاضلاب از انتهای مخزن سوم (هوازی) به ابتدا (ورودی) ناحیه دوم (غیرهوازی) منجر به اختلاط نیترات با فاضلاب و دینیتریفای شدن و تبدیل آن به گاز نیتروژن می گردد. بخشی از لجن فعال موجود در مخزن ته نشینی نیز به ابتدای ناحیه‌ی بی هوازی بازگردانده می شود که در آن حذف بیولوژیکی فسفر صورت خواهد گرفت. در صورت طراحی و بهره برداری مناسب از این سیستم، میزان حذف نیتروژن و فسفات موجود در فاضلاب می تواند به ترتیب به بیش از 95 و 90 درصد نیز برسد.

منبع : researchgate

دسته‌ها
فرایندهای تصفیه آب معرفی فرایندها مقالات

کاهش سختی آب

سختی گیری آب شامل حذف کلسیم، منیزیم و بعضی دیگر از کاتیون های فلزی موجود در آب سخت می باشد. آب نرم حاصل شده با صابون سازگارتر بوده و باعث افزایش عمر سیستم لوله‌کشی می شود. کاهش سختی آب معمولاً از طریق سختی گیری با آهک یا سختی گیر رزینی انجام می گیرد.

تصویری از فرآیند سختی گیری آب که شامل جایگزینی یون های کلسیم در آب با یون های سدیم می باشد که توسط رزین های تبادل یونی تامین می گردد.

اصول اولیه

وجود یون های فلزی خاص مانند کلسیم و منیزیم که عمدتاً به صورت بی کربنات ها، کلریدها و سولفات ها در آب می باشند، باعث بروز مشکلات متعددی می شوند.

آب سخت غالباً منجر به تولید رسوب آهک می شود، که خود باعث بروز مشکل در لوله کشی، و ایجاد خوردگی در قطعات و مواد گالوانیزه می گردد. در واحدهای سختی گیر آب و کاهش سختی در مقیاس صنعتی، رسوب حاصل از پساب خروجی فرآیند احیا می تواند موجب گرفتگی سیستم های فاضلاب گردد.

رسوب گذاری آهک در یک لوله PVC

حس لغزندگی ای که هنگام شستن دست ها با آب نرم ایجاد می شود، به دلیل تمایل صابون برای چسبیدن به چربی ها در لایه های سطحی پوست می باشد که این امر منجر به پاک نشدن مولکول های آب با رقیق سازی جزئی می شود. در مقابل، در مناطقی که آب سخت وجود دارد، آب حاصل از شستشو شامل یون های کلسیم یا منیزیم می باشد که باعث تشکیل نمک های نامحلولی می شود که به طور موثری صابون های باقی بر روی پوست را شسته و اما در اغلب اوقات نیز لایه ای از استرات های نامحلول را بر روی سطح دوش و حمام که کف صابون نامیده می شود، ایجاد می کند.

خوشایند یا غیرخوشایند بودن هر کدام از این تاثیرات کاملاً سلیقه ای بوده و وابسته به سلیقه‌ی افراد می باشد. افرادی که اثرات نرم بودن (مانند سختی شستن صابون در آب نرم) آب برای آن ها ناخوشایند می باشد، ممکن است با استفاده از مواد شیمیایی ای مانند جوش شیرین، کلسیم کلرید یا منیزیم سولفات آب را سخت نمایند.

روش ها

رایج ترین روش ها برای از بین بردن و کاهش سختی آب متکی به رزین های تبادل یونی یا اسمز معکوس می باشند. سایر رویکردها که شامل روش های ته نشینی، تجزیه و جداسازی می باشند، با اضافه نمودن عوامل چنگاله (در علم شیمی و مهندسی بسپار، به ترکیبی ناجورحلقه که دارای حداقل یک کاتیون فلزی (در هَم‌تافت‌ها) یا یون هیدروژن است، چَنگاله یا کی‌لیت، (Chelate) می‌گویند) صورت می گیرد.

 

تجهیزات رزین های تبادل یونی

سیستم های متعارفی که برای سختی گیری آب در مصارف خانگی مورد استفاده قرار می گیرند، معمولاً در قالب رزین های تبادل یونی می باشند که در آن ها یون های ایجاد کننده سختی – معمولا +Ca 2 و +Mg 2 – با یون های سدیم تبادل می شوند. همانطور که می دانید، تجهیزات تبادل یونی با جابجایی منیزیم و کلسیم (+Ca 2 و +Mg 2) با یون های سدیم یا پتاسیم (+Na و +K) میزان سختی را کاهش می دهند.

رزین های تبادل یونی پلیمرهای آلی ای می باشند که شامل گروه های فعال آنیونی ای هستند که در آن ها کاتیون های دو بار مانند +Ca 2 پیوندهای قوی تری نسبت به کاتیون های یک بار مانند +Na ایجاد می کنند. مواد غیرآلی ای که زئولیت نامیده می شوند نیز دارای خصوصیات تبادل یونی می باشند. این مواد آلی به طور گسترده ای در مواد شوینده مورد استفاده قرار می‌گیرند. همچنین از رزین ها می توان برای حذف کربنات ها، بی کربنات ها و یون های سولفات نیز استفاده نمود که با جذب این موارد، رزین ها اقدام به آزاد نمودن یون های هیدروکسید می کنند.

پس از آنکه تمام یون های موجود +Na با یون های کلسیم و منیزیم جایگزین شد، بسته به رزین استفاده شده و با استفاده از محلول سدیم کلرید یا سدیم هیدروکسید، باید اقدام به شارژ مجدد رزین از طریق جداسازی یون های+Ca 2 و+Mg نماییم. برای شارژ مجدد رزین های آنیونی غالباً از محلول سدیم هیدروکسید یا پتاسیم هیدروکسید استفاده می شود. فاضلاب خروجی از ستون تبادل یونی که دارای نمک های کلسیم و منیزیم نامطلوب می باشد، معمولاً به سیستم فاضلاب تخلیه می شود.

سختی گیری آب با آهک

سختی گیری وکاهش سختی آب توسط آهک فرآیندی می باشد که در آن برای از بین بردن سختی آب به آن آهک اضافه می کنند. این فرآیند مزایای متعددی نسبت به تبادل یونی دارد اما نیازمند نیرویی تمام وقت و با تجربه برای بهره برداری از تجهیزات می باشد.

عوامل چنگاله

از چنگاله ها در آنالیزهای شیمیایی، به عنوان سختی گیر آب و بسیاری از محصولات تجاری مانند شامپو ها و مواد نگهدارنده ی غذا استفاده می شود. از سیتریک اسید برای نرم کردن آب در صابون ها و مواد شوینده استفاده می شود. یکی از پرمصرف ترین چنگاله های مصنوعی مورد استفاده اتیلن دی آمین تتراستیک اسید (EDTA) می باشد.

تقطیر و آب باران

از آنجا که +Ca 2 و +Mg نمک هایی غیر فعال هستند، می توان آن ها را با تقطیر آب حذف نمود. در بیشتر موارد تقطیر عملی بسیار هزینه بر است. آب باران به دلیل تقطیر طبیعی در طول فرآیند چرخه ی آب (تبخیر، چگالش و بارش)، نرم می باشد.

اسمز معکوس

اساس کار اسمز معکوس (RO) بهره گیری از گرادیان های فشار هیدرواستاتیک بر روی ممبرانی خاص می باشد. ممبران ها دارای منفذهایی بسیار ریز می باشند که فقط اجازه ی عبور مولکول های اکسیژن را داده و یون های ایجاد کننده ی سختی مانند+Ca 2و +Mg 2 پشت ممبران باقی مانده و توسط آب مازاد به قسمت تخلیه برده می شود. آب عبور داده شده نرم و عاری از هر یون سختی ساز (بدون اضافه کردن یون های دیگر) می باشد. ممبران ها دارای ظرفیت مشخصی می‌باشند و نیاز به تعویض دوره ای دارند.

دستگاه های غیر شیمیایی

برخی از سازندگان تجهیزات ادعا می کنند که دستگاه های الکترونیکی آن ها بر تعامل مواد معدنی با آب تاثیر گذاشته و مانع از چسبیدن مواد معدنی به سطح  آب می گردد. از آنجا که ساز و کار این سیستم بر اساس تبادل یونی نمی باشد (برخلاف سختی گیرهای سنتی)، مزیت بزرگی برای کاربران ایجاد می شود و دیگر نیازی به اضافه نمودن هیچ گونه نمکی به سیستم نیست. تا زمانی که کاهش اندازه ی ذرات و افزایش رشد گیاهان وجود داشته باشد، استفاده از این سیستم ها  منجر به حذف مواد معدنی به تنهایی نخواهد نشد. در عوض تنها توانایی تغییر اثرات آب حاوی مواد معدنی در پایین دست را دارا هستند، که به عنوان مثال می توان به ته نشینی رسوبات کلسیمی و تکه های نمک در خاک اشاره نمود. کارکرد اصلی این سیستم به جای کاهش سختی آب بیشتر مناسب عنوان بهسازی آب می باشد.

ادعاهای مشابه مانند تصفیه مغناطیسی آب نیز معتبر نمی باشند. برای مثال زمانی که این دستگاه به صورت علمی مورد آزمایش قرار گرفت، هیچ گونه کاهشی در تشکیل رسوب مشاهده نشد. پرکاربردترین روش های غیر شیمیایی سختی گیری و کاهش سختی آب از بین موارد ذکر شده در بالا، اسمز معکوس و تقطیر می باشد.

اثرات بهداشتی

طبق توصیه ی سازمان پیشگیری و کنترل بیماری (CDC) میزان استفاده از سدیم نباید از 2300 میلی گرم در روز بیشتر باشد، اما این عدد در ایالات متحده در حدود 3500 میلی گرم در روز می باشد. از آنجا که مقدار سدیم موجود در آب شرب (حتی بعد از سختی گیری آب) نشان دهنده‌ی درصد قابل توجهی از مصرف روزانه ی افراد نمی باشد، لذا سازمان حفاظت از محیط زیست امریکا وجود سدیم در آب شرب را باعث بروز اثرات نامطلوب بر روی سلامتی نمی داند.

کسانی که نسبت به سدیم حساس می باشند می توانند با استفاده از اسمز معکوس، سدیم و سایر ناخالصی های احتمالی موجود را از آب شرب و آب مورد استفاده برای پخت و پز حذف کنند. همچنین می توان از پتاسیم کلرید به جای سدیم کلرید استفاده نمود (این کار موجب بالا رفتن هزینه ها می شود). برای افرادی که از عارضه های کلیوی رنج می برند، استفاده ی زیاد از پتاسیم می تواند موجب عوارضی مانند تپش قلب شود.

در مقایسه روش های اسمز معکوس و تقطیر که برای تولید آب نرم استفاده می شوند، آب سخت با کاهش میزان حلالیت یون های سمی فلزی مانند سرب و مس (این مواد حلالیت بیشتری در آب نرم دارند)، باعث ایجاد مزیت های بهداشتی و سلامتی می گردد.

اثرات زیست محیطی

به دلیل جایگزینی کلسیم و منیزیم با سدیم درآب نرم (با اندازه گیری شاخص سدیم کربنات باقی مانده)، این آب برای استفاده در مصارف آبیاری و کشاورزی مناسب نمی باشد، چرا که موجب قلیایی شدن خاک می گردد. به همین دلیل در اغلب مواقع از تجهیزات غیرشیمیایی به جای روش قدیمی کاهش سختی آب استفاده می شود.

 

خروج از نسخه موبایل